زلیخا فورا زیر بازویش را گرفت تا تعادلش بهم نخورد.امشب سکته نمی کرد خیلی حرف بود.جمشید سر به زیر بود و شهریار متعجب به جمع خیره بود.حاجی وارفته با صورتی سفید به پروین نگاه می کرد.انگار در این خانه دنیا به آخر رسیده بود.شهریار ویلچر جمشید را به جلو هول داد.حاجی کمرش به دیوار خورد و سست تسبیح از دستش افتاد.پروین بغض زده با صورتی گریان و شرمنده نگاهش پایین بود. رویا رستمی و عاشقانه هایش...
ما را در سایت رویا رستمی و عاشقانه هایش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : roha1368a بازدید : 236 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1396 ساعت: 5:05